مورخان و مقتل نویسان هنگام بیان فرزندان امام حسین (ع) به ذکر دو دختر به نامهای فاطمه و سکینه، بسنده کرده اند؛ [1] برخی نیز نام « زینب » را بدانها افزوده اند؛ [2]
اما در هیچ یک از منابع اولیه، نامی از دختری خردسال برای امام حسین (ع) که رقیه، فاطمه صغری و یا نام دیگری داشته باشد موجود نیست و نیز این جریان که هنگام اقامت کاروان اسیران در شام دختری خردسال از امام حسین (ع) در فراق پدر و هنگام مواجهه با سر بریده پدر جان داده باشد، به چشم نمی خورد؛ ولی در برخی از کتابهای متأخر شرح حال این دختر کوچک و قصه جان سوز او در خرابه شام بیان شده است. [3] بیشتر این نویسندگان این جریان را از کتاب « کامل بهایی » - نوشته قرن هفتم هجری - روایت کرده اند.
مورخان و مقتل نویسان هنگام بیان فرزندان امام حسین (ع) به ذکر دو دختر به نامهای فاطمه و سکینه، بسنده کرده اند؛ [1] برخی نیز نام « زینب » را بدانها افزوده اند؛ [2]
اما در هیچ یک از منابع اولیه، نامی از دختری خردسال برای امام حسین (ع) که رقیه، فاطمه صغری و یا نام دیگری داشته باشد موجود نیست و نیز این جریان که هنگام اقامت کاروان اسیران در شام دختری خردسال از امام حسین (ع) در فراق پدر و هنگام مواجهه با سر بریده پدر جان داده باشد، به چشم نمی خورد؛ ولی در برخی از کتابهای متأخر شرح حال این دختر کوچک و قصه جان سوز او در خرابه شام بیان شده است. [3] بیشتر این نویسندگان این جریان را از کتاب « کامل بهایی » - نوشته قرن هفتم هجری - روایت کرده اند.
برای وجود چنین دختری دو شاهد میتوان آورد: شاهد اول: هنگامی که زینب (س) در کوفه با سر بریده امام حسین (ع) مواجه شد، اشعاری سرود که در ضمن آن آمده است :
ای برادرم! با فاطمه کوچک سخن بگو که نزدیک است قلبش تهی گردد [4] که نشان از وجود چنین دختر خردسالی که در فراق پدر بی تاب بوده، دارد.
شاهد دوم: آورده اند که: امام حسین (ع) در آخرین لحظات حیات خویش، هنگام مواجهه با شمر، چنین فرمود:
الا یا زینب یا سکینه! ایا ولدی! من ذایکون لکم بعدی؛ الا یا رقیه! یا ام کلثوم! انتم ودیعة ربی، الیوم قد قرب الوعد. [5]
که در اینجا امام حسین (ع) نام رقیه را آورده است.
قدیمی ترین منبعی که درباره دختر امام حسین در شام، اظهار نظر کرده است، عمادالدین طبری در « کامل بهایی » است؛ وی می نویسد : دخترکی بود چهار ساله، شبی از خواب بیدار شد و گفت: پدر من حسین کجاست؟
این ساعت او را به خواب دیدم سخت پریشان، زنان و کودکان جمله در گریه افتادند و فغان از ایشان برخواست [6] یکی از منابعی که عمادالدین طبری جریان را از او نقل کرده است، کتاب « الهاویة » نوشته ی دانشمندی سنی به نام محمد بن احمد مأمونی است.
-----------------------------------------------
پی نوشت :
1] . الارشاد، سلسلة مؤلفات شیخ مفید، ج 2، ص 135 ، دارالمفید، بیروت، 1414 ه.
مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 77 ، موسسه انتشارات علامه، چاپ علمیه قم.
اعلام الوری، طبرسی، ج 1، ص 478 ، موسسه آل بیت، چاپ اول، 1417 ه.
نسب قریش، مصعب الزبیری، ص 59 ، دارالمعارف، قاهره چاپ سوم.
انساب الاشراف، بلاذری، ج 3، ص 1288 ، دارالفکر، بیروت، چاپ اول 1417 ه.
تذکرة الخواص، سبط بن جوزی، ص 249 ، موسسه اهل البیت، بیروت، چاپ اول، 1401 ه.
[2] . کشف الغمة فی معرفة الائمة، الاربلی، ج 2، ص 38 ، تحقیق رسولی، تبریز، سوق مسجد الجامع.
[3] . نفس الهموم، شیخ عباس قمی، ص 415 و 416 ، انتشارات مکتبه الحیدریه، چاپ اول، 1379 ش.
الایقاد، شاه عبدالعظیمی، ص 179 ، تحقیق رضوی، منشورات فیروزآبادی، چاپ اول، 1411 ه.
معالی السبطین، حائری، ج 2، ص 170 ، موسسه النعمان، بیروت، 1412 ه.
منتهی الآمال، قمی، ج 1، ص 807 ، موسسه انتشارات هجرت، چاپ چهارم، 1411 ه.
کامل بهائی، عمادالدین طبری، ج 2، ص 179 ، مکتبه المصطفوی.
[4] بحارالانوار، ج 45 ، ص 115 « ... یا اخی فاطم الصغیرة کلمّا فقد کاد قلبها ان یذوبا … »
القندوزی، ینابیع المودة، ج 2، ص 421 ، انتشارات الشریف الرضی، چاپ اول 1371 ش.
[5] . موسوعة کلمات الامام الحسین، معهد تحقیقات باقرالعلوم، ص 511 ، دارالمعروف، قم، 1415 ه، چاپ اول؛ ینابیع المودة، ج 2، ص 416
[6]. کامل بهایی، همان.